بنا بر اعلام سایت کان ذن ریو مسابقات قهرمانی کشور سبک کان ذن ریو در تمامی رده های سنی ( نوجوانان، جوانان، امید و بزرگسالان و پیشکسوتان) در تاریخ 1 و 2/5/88 در شهرستان کرج برگزار خواهد شد.
شرایط و اطلاعات تکمیلی به زودی از طریق سایت کان ذن ریو اعلام حواهد شد.
قابل توجه هنرجویان کاراته سبک کان ذن ریو
بنا به اعلام رسمی دبیر محترم سبک کان ذن ریو، آزمون سراسری کمربند مشکی دان 1 تا 4 سبک کان ذن ریو کاراته دو ایران در تاریخ 1/5/88 در شهرستان کرج برگزار حواهد شد.
در تاریخ 18 اسفندماه 87 یکدوره کلاس ارتقای درجه داوری کاراته به میزبانی هیئت کاراته شهرستان تفت و مسئولیت دبیر هیئت کاراته شهرستان تفت (محمد جواد نبی زاده) برگزار گردید.
28 نفر در این دوره شرکت نموده بودند که بدلیل نداشتن شرایط شرکت در کلاس تعداد زیادی از شرکت در این کلاس محروم شدند.
مدرسین این کلاس عبارت بودند از آقایان:
سیروس یزدانی شهرستانی( نایب رئیس کمیته داوران فدراسیون کاراته جمهوری اسلامی ایران)
پرویز رستم مهربان(دبیر کمیته داوران فدراسیون کاراته جمهوری اسلامی ایران)
کلاس های تئوری این دوره در دانشگاه آزاد اسلامی واحد تفت و آزمون تئوری و عملی آن در مجتمع فرهنگی ورزشی قدس آموزش و پرورش شهرستان تفت برگزار گردید.
اسامی قبول شدگان در درجه های بالاتر بنا به اعلام مدرسین فدراسیون عبارتند از:
حامد وفایی
مهدی همتی
محمد جواد نبی زاده
سید مهدی نصیری
مهدی کاظمی
حمزه خیراندیش
علی محمد انصاری
حیدر ناصرالمعمار
محسن عابدینی
محمد رضا آیتی زاده
محسن فلاح

ادامه مطلب
در تاریخ 18 اسفندماه سال جاری شهرستان تفت با هماهنگی شورای داوران فدراسیون محترم کاراته جمهوری اسلامی ایران میزبان برگزاری یکدوره کلاس داوری کاراته تا درجه (REFERE B) می باشد.
هنرجویان واجد شرایط می توانند با ارائه مدارک لازم به هیئت کاراته شهرستان تفت تا تاریخ 17 اسفندماه واقع در اداره تربیت بدنی شهرستان نسبت به ثبت نام در این کلاس اقدام نمایند.
این کلاس با تدریس نایب رئیس محترم و دبیر محترم کمیته داوران فدراسیون کاراته جمهوری اسلامی ایران و با شرایط و قوانین فدراسیون کاراته در دانشگاه آزاد اسلامی شهرستان تفت برگزار می گردد.
کلاس تئوری این دوره در روز 18 و کلاس عملی این دوره در روز 19 اسفندماه و همزمان با برگزاری ششمین دوره مسابقات کاراته قهرمانی کشور منطقه 4 کشور در سالن قدس مجموعه فرهنگی ورزشی قدس شهرستان تفت برگزار می گردد.
روزگاری دنیا
در زمان هایی دور
مرکز قدرت بود
قدرتی نامشروع
مبتنی بر زور و
مبتنی بر شمشیر
مردم آن دوران
رنج خالص بودند
رنگشان نیلی بود
زیر رگباری از
تازیانه و شمشیر
سالها بعد از آن
مردم این سامان
آشنا با قرآن
آشنا با عدل و
علم و عرفان گشتند
حافظ و مولوی ، سعدی
ابن سینا، رازی
و هزاران استاد
از همین قشر هستند
سالیانی دیگر
کشور ما ایران
مرکز قدرت شد
پهلوی ها گشتند
سلطه گر بر ایران
و چنان کوروش ها
ظلمشان افزون گشت
مردم این دوران
جز خوص آن هم کم
بهر علم و تحصیل
بهره ای نگرفتند
عقب افتادن از علم و هنر و آگاهی
هدیه ی هر شب و هر روز به مردم می بود
نفت و آب و گل ما جمله به سرقت بردند
و به جایش . . . .
ادامه مطلب
تقدیم به روح بلند و ملکوتی معمار بزرگ انقلاب اسلامی ایران، خمینی کبیر، امام روح الله بت شکن تاریخ شگرف ایران، که در اذهان مسلمانان، علی وار زیستن را زنده کرد.
وای چه سالی است که نو آور است
نیمه ی خرداد چه رنگی شده است
عطر شهیدان به مشامم رسد
بوی مدینه به میان آمده است
سال امام و شهدای امام
گشته عجین، بوی بقیع آمده است
فاطمیه آمد و محزون شدیم
بوی غریبی علی آمده است
موی همه گشت سپید ای عزیز
عیسی مریم به ستوه آمده است
بین که همه منتظران تشنه اند
صیحه ی العطش به گوش آمده است
تو را قسم به پهلوی مادرت
سینه ی تنگم به ستوه آمده است
وای چه می شد که به این جمعه ای
هلهله افتد که ولی(عج) آمده است
کی شنوم نعره ی نالان کشند
مهدی زهرای بتول آمده است
با سلام
طول کشید تا یه ارسال دیگه . . . . ببخشید!!!
در عوض امروز با یه ارسال جالب اومدم.
امروز جمعه 27/02/1387 سالن شهید صدوقی یزد مسابقات انتخابی المپیاد استانی بود و برای داوری این مسابقات از فدراسیون کاراته داور دعوت نموده بودند که به داوران استان کمک نمایند.
سن سی مهربان، سن سی یزدانی، آقای کمانگیر و آقای خادمیان از داوران مطرح فدراسیون آمده بودند.
در مورد این مسابقه چیزی برای گفتن ندارم می گذارم به عهده ی حجت!!!
مسابقه تمام شد و بعد از مسابقه سن سی مهربان، سن سی یزدانی و آقای خادمیان با همراهی شیهان زارع و حامد وفایی برای بازدید از مناطق دیدنی روستای ما به فراشاه (اسلامیه) آمدند.
مصاحبت با این اساتید مخصوصا سن سی مهربان و سن سی یزدانی برای من خیلی جالب بود و بسیاری از سئوالات بی جواب ذهن پرسشگرم به جواب قانع شد.
بافت تاریخی اسلامیه، آسیاب آبی روستا(تنها آسیاب آبی فعال استان یزد)، مسجد قدمگاه علی ابن موسی الرضا (ع)، نخل روستا، چنار 2500 ساله ی روستا و . . . از جمله جاهایی بود که دیدن آن ها برای این اساتید لذت زیبایی داشت. مخصوصا قدمگاه امام رضا(ع) که سن سی یزدانی رو به اشک درآورد و ....!
البته در حین بازدید، چون باغ ما در کنار این طرح بسیار زیبای بافت قدیمی قرار دارد، رفتیم باغ ما و گوجه سبز خوردیم و . . !
اونقدر این عزیزان برام عزیز بودند که حد نداشت، حالا دیگه بیشتر از قبل در قلب من جا باز کرده اند.
سن سی مهربان سال گذشته از سوی مربیان، داوران، هنرجویان و کمیته فنی فدراسیون بعنوان بهترین داور کاراته کشور معرفی شدند و سن سی یزدانی هم در این درجه بندی جزو پنج نفر اول بودند و این برای سبک کان ذن یک موهبت و مایه ی فخر و مباهات این سبک می باشد.
امیدوارم روزی بتوانم در کنار این اساتید در مسابقات مهم تر داوری کنم و خودم را محک بزنم.
تصاویر رو در ادامه مطالب ببینید . . .
ادامه مطلب
انا لله و انا الیه راجعون
با خبر شدم استاد فرامرز تونی یکی از اساتید و مربیان به نام و موفق و یکی از داوران باشخصیت انجمن کان ذن ریو کاراته دو ایران و استان مازندران دار فانی را وداع گفت.
طی چند مسابقه و همایشی که در کنار این استاد گرانقدر کسب تجربه نمودم شخصیت ایشان را بسیار دوست داشتم و برایشان احترام خاصی قایل بوده و هستم.
درگذشت ایشان را به خانواده ی بزرگ کاراته ایران و سبک کان ذن ریو و کاراته مازندران و شاگردانانشان تسلیت گفته و برای خانواده ی محترمشان از درگاه ایزد منان درخواست صبر و برای ایشان آمرزش ابدی را خواستارم.
روحش شاد و یادش همیشه گرامی
ادامه مطلب
این هم آخرین سروده:
تقدیم به ساحت مقدس بقیت الله الاعظم روحی و ارواح العالمین لتراب مقدمه الفدا . . .
.
..
...
دیدگانم ابری است
مژه ام نمناک است
از غم دوری تو
گونه ام بارانی است
موی من منفعل از گردش ایام شده است
گردش خون دلم
گرمی اندام مرا افزون کرد
گاه بی گاه حرارت به مذاقم خوش نیست . . .
. . . گرمی این بدن و سردی زیبای هوا
عرقی سرد نثار تن گرمم کرده
این رطوبت که به پیشانی من می ریزد
عرق شرم وجود دل بیمار من است
داروی درد دلم دیدن رویت باشد
این همان آرزوی قلبی هر روز من است
و امیدی که همه سال و همه روز بدان منتظرم
انتظاری زیبا . . .
انتظاری پر نور . . . .
انتظاری ابری . . . . .
لحظه ای بارانی
. . . .
شب جمعه به دعا و سحر روز خودت «جمعه» ی ناز
اوج گرمای دل و اشک مدامم باشد
عصر جمعه که ز در می آید
سیل اشکم خبری می آرد
هفته ای دیگر نیز
وصل تو طول بینجامد باز
همچنان منتظرم
هفته ای دیگر نیز. . .
هفته ای دیگر نیز . . .
هفته ای دیگر نیز . . .
منتظر بر قدمت بنشینم . .
گر نیایی باز هم
هفته ای بنشینم . . . .
به امیدی که به قول استاد:
« . . . شاید این جمعه بیاید شاید . . .
پرده از چهره گشاید شاید . . . . »
با سلام
چند روزی نبودم، رفته بودم مسافرت
چند تا عکس زیر ماحصل مسافرتمه و نشون دهنده ی جاهایی که دیدم و ازش تصویربرداری کردم.
البته مسافرتمان با موتور بود . با چند تا از دوستامون بودم و چند تا از جاهایی که دیدم و خیلی برام مهمه و ارزش تبلیغات داره معرفیشون می کنم. البته باتلاق گاوخونی، قلعه خرگوشی و چند جای دیدنی دیگر از جاهایی بود که رفتیم و عکس هاش روی دوربین دوستم حاج محسن هست بعدا ارسال می کنم.
تصاویرش رو در ادامه مطالب ببینید . . .
ادامه مطلب
فرا رسیدن نوروز باستانی و تحول طبیعت ما را به تحول در زندگی تشویق می کند. امید که به بهترین نحو ممکن از طبیعت درس بگیریم.
1- شناخت ماهیت زندگی کنونی
2- راه های ماندگاری خوشبختی فعلی
3- راه های بهتر شدن زندگی دائمی
4 - پیشگیری ازآفت ها
گفتند:« بلی بسیار خوب است، شما ماهیت زندگی فعلی ما را روشن سازید.»
می دانید که زندگی مانند یک نهال نوپا وسرزنده بسیار شکننده وظریف است. این نهال نیازمند باغبانی ماهر است. زیرکی وهوشیاری شرط آفت زدایی از آن است. افراد هوشمند می دانند غذای این نهال نوپا « عشق» است، عشق محور زندگی است وابراز محبت کردن زوج ها به یکدیگر سرمایه ای عظیم است که در صندوقخانه قلب طرفین به امانت گذاشته می شود تا در روز نیاز بهره برداری شود. عشق را به موقع ودر زمان مناسب بروزدهید، اینکه پیامبر(صلی الله علیه واله) فرمود:
« هرگاه مرد به همسرش بگوید «دوستت دارم.» هیچ گاه محبت او از قلبش بیرون نمی رود وهمواره در خاطرش می ماند.»
نشان این است که عشق را باید ابراز کرد.
ادامه مطلب
این شعر از کیست؟
.....
....
..
.
جوابش خیلی آسون بود؟!.
خوب این و همه ی اونایی که یه بار دیوان حضرت امام«ره» رو ورق زده باشند می تونند جواب بدن!
من به خال لبت ای دوست گرفتار شدم چشم بيمار تو را ديدم و بيمار شدم
فارغ از خودشدم و کوس «انا الحق»بزدم همچو منصور خريدار سردار شدم...
غم دلدار فکنده است به جانم شرری که به جان آمدم شهره بازارشدم...
درميخانه گشاييد به رويم شب و روز که من ازمسجد و از مدرسه بيزار شدم
جامه زهد و ريا کندم و بر تن کردم... خرقه پير خراباتی و هوشيار شدم...
واعظ شهر که از پند خود آزارم داد به دم رند می آلوده مددکار شدم...
بگذاريد که از ميکده يادی بکنم.... من که از دست بت ميکده بيدار شدم
حالا اگه گفتین این شعر از سروده ی چه شخصیتیه و برای کی سروده شده! هر کی جواب این سئوال رو می دونه می تونه در قسمت نظرات به این سئوال پاسخ بده! البته جایزه ای برای برنده ها در نظر نگرفتم و هدفم فقط اطلاع رسانیه و معرفی یه شاعر که شعراش دلم و می لرزونه و قلبم و هر روز به خودش نزدیک تر!!!
تو که خود خال لبی از چه گرفتار شدی تو طبیب همه ای از چه تو بیمار شدی
تو که فارغ شده بودی ز همه کون و مکان دار منصور بریدی همه تن دار شدی
عشق معشوق و غم دوست بزد بر تو شرر ای که در قول و عمل شهره بازار شدی
مسجد و مدرسه را روح و روان بخشیدی وه که بر مسجدیان نقطه پرگار شدی
خرقه پیر خراباتی ما سیره توست امت از گفته در بار تو هشیار شدی
واعظ شهر همه عمر بزد لاف منی دم عیسی مسیح از تو دیدار شدی
یادی از ما بنما ای شده آسوده ز غم ببریدی ز همه خلق و به حق یار شدی
. . . . منتظرم!!! کی جواب می ده!!!
اربعین آمد و دل ها همه شیدای تو شد
قلب گستاخ من امروز هواخواه تو شد
همتی، این دل ناشاد مرا یاد نما
این دل از روز ازل خادم درگاه تو شد
همچون سنوات گذشته مراسم باشکوه روز اربعین حسینی در مسجد حضرت رقیه(س) سیف الدین اسلامیه برگزار شد. تصاویر بیشتر را می توانید از سایت اسلامیه تماشا نمائید.

ای خداوند! به علمای ما مسئوليت،
و به عوام ما علم،
و به مؤمنان ما روشنايی،
و به روشنفكران ما ايمان،
و به متعصبين ما فهم،
و به فهميدگان ما تعصب،
و به زنان ما شعور،
و به مردان ما شرف،
و به پيروان ما آگاهی،
و به جوانان ما اصالت،
و به اساتيد ما عقيده،
و به دانشجويان ما نيز عقيده،
و به خفتگان ما بيداری،
و به دينداران ما دين،
و به نويسندگان ما تعهد،
و به هنرمندان ما درد،
و به شاعران ما شعور،
و به محققان ما هدف،
و به نوميدان ما اميد،
و به ضعيفان ما نيرو،
و به محافظهكاران ما گستاخی،
و به نشستگان ما قيام،
و به راكدان ما تكان،
و به مردگان ما حيات،
و به كوران ما نگاه،
و به خاموشان ما فرياد،
و به مسلمانان ما قرآن،
و به شيعيان ما علی،
و به فرقههای ما وحدت،
و به حسودان ما شفا،
و به خودبينان ما انصاف،
و به فحاشان ما ادب،
و به مجاهدان ما صبر،
و به مردم ما خودآگاهی،
و به همه ملت ما همت تصميم،
و استعداد فداكاری،
و شايستگی نجات
و عزت ببخش!
سلام ، خواهر گرامی !
هم اکنون که این نامه را برایت می نویسم ، دود و آتش اطاف سنگر ما را گرفته است ، هواپیمای اهدایی شرق و غرب ، هر لحظه ده ها تن مواد آتش زا و مرگبار بر سر ما می ریزد و من نمی دانم تا چند ساعت دیگر زنده خواهم ماند ، زندگی مهم نیست ، اما دفاع از دین و امت اسلامی مهم است ما زندگی را برای اسلام می خواهیم نه برای ماندن و پوسیدن .
خواهرم این نامه را به این امید می نویسم که اگر من به آرزویم رسیدم و توفیق شهادت پیدا کردم ، تو نقش خویش را به فراموشی نسپاری و به عنوان یک زن مسلمان تبار نامه تاریخی خویش را بدانی و قبیله خویش را بشناسی و به یاد داشته باشی که از کجا آمده ای ،به کجا باید بروی و چه رسالتی بر دوش داری ؟
خواهرم ! مخاطب من در این نامه فقط تو نیستی ، همه خواهرانی که خون اسلام در رگ دارند و روح انسانی در تن ، مخاطب من هستند .
تو در سنگر تربیت مادر و مربی و معلم مردان بزرگ جهان حتی پیامبران بودی .
نقشی که تو در زمینه تربیت داری ، نخستین نقش است و بنیادی ترین کار ، کاری که قر آن و پیامبران به خاطر آن آمدند .
خواهر گرامی آن روز که با تن پوش پارسایی پا به عرصه دانشگاه نهادی ، نقشه های شوم استکبار نقش بر آب شد .
آنهابه دو چیز امید بسته بودند :
1- جهل و بی سوادی زن.
2- ضعف اراده و. فساد اخلاقی او.
استکبار در چشم انداز تو همین دو راه را ترسیم می کند که یا باید جهل و بی سوادی را برگزینی یا فساد اخلاقی را .
حضور متعهدانه تو در دانشگاه و حوزه نشان داد که تو جهل و فساد را مردود شمردی و علم و عصمت را برگزیدی .
خواهر ! در این نامه نمی توانم و نمی خواهم تاریخ مظلومیت تو را بنویسم ، اما می خواهم نقش تو و مادر عزیزم را در اوراق پراکنده که از گوشه و کنار سنگر پیدا کرده ام ثبت کنم و با خون خویش امضا نمایم تا نسلهای آینده راه و رسم مادر و خواهرم را بدانند و دختران من میراث افتخارآمیز مادران خویش را نگهبان باشند .
خواهر! اگر امروز من با کمال افتخار در سنگر جهاد حضور دارم ، برای آن است که تو را در میدان مبارزه دیدم .
آنروز که در 17 دیماه 1356 کفن پوش به صحنه آمدی و نخستین خروش انقلابی را در مشهد ـ علیه برهنگی بر آوردی .
خواهر مبارز ! تو را در 17 شهریور 1357 طفل بر دوش و پر خروش در پیشاپیش تظاهرکنندگان دیدم امید داشتی که مزدوران استکبار از روی تو شرم کنند و بر روی برادرانت آتش نگشایند ، اما آنها بی شرمتر از آن بودند که حرمت تو را پاس دارند .
حضور تو را در انقلاب اسلامی ، همه جا دیدم ، گاه شاهد بودم در بیمارستان ها ، زخم های برادرانت را پانسمان می کردی و بر جراحت ها مرهم می نهادی .
براستی تو با آن کارها یاران امام حسین (ع) را درمان کردی و بر قلب تیر خورده نظام استکباری نمک پاشیدی . گاه دیدم که اعلامیه ها و نوارهای سخنرانی امام را تایپ وتکثیر می کردی و زیر چادر حفاظت تو بود ، به خانه ها می بردی .
خوهر ! حضور تو در تظاهرات از ایمان آهنین و اراده استوار سخن می گفت زیرا کودکی در آغوش داشتی و با این حال مسافت های طولانی را در جو ارعاب ووحشت طی می کردی و فریاد می زدی " قسم به رهبر زنان فاطمه ، ندارم از کشتن واهمه "
خواهر تو را در نماز جمعه دیدم در نماز جماعت و در محراب عبادت تسبیحات فاطمه (س) را تکرار می کردی .
خواهر ایثارگر ! حضور تو در صحنه دفاع مقدس در نبرد با نظام بعثی صدام شکوهی دیگر داشت . درخرمشهر مهمات می آوردی ، در آبادان آب و غذا می رساندی ، در سوسنگرد مجروحان را درمان می کردی ، در تهران ، قم ، اصفهان و در سراسر ایران نان و مربا برای رزمنندگان می پختی و بر بیت الزهرا (س) جامه دلاوران جبهه را می دوختی
خواهر ارجمندم !
هستند کوته بینانی که نوع زن را طلا پرست و تجمل گرا می دانند ، اما من با دو چشم خود دیدم که هزاران زن مسلمان ایرانی ، کویتی، پاکستانی ، لبنانی تمام زیورهای خویش را در راه دفاع از اسلام ناب محمدی (ص) تقدیم داشتند .
خواهر ! روزی که حلقه نامزدیت را تقدیم جبهه اسلام کردی ، حلقه محاصره اقتصادی دشمن را شکستی ، جبهه کفر را به وحشت انداختی و حلقوم شیطان را فشردی .
روزی که با آن جانباز سرافراز که از دو چشم نابینا بود ازدواج کردی نه تنها قلب او ، بلکه دل امت اسلام را روشن نمودی و چشم چپ و راست استکبار را کور کردی .
خواهر روزی که گونه های گلفام پسرت را بوسیدی و او را ا ز زیر قر آن رد کردی و گفتی :" اگر بر دشمن نتازی ، شیرم حلالت مباد ." آن روز ماشین جنگی استعمار را شکستی و دنیا را به شگفتی وا داشتی .
خواهر آگاهم !
تو تنها در ایران اسلامی ، مسلمان انقلابی نبودی ، تو را در بیروت دیدم که پرچم الله اکبر بر دوش گرفته بودی و از اشغال لانه جاسوسی امریکا در تهران حمایت می کردی .
تو را در " دارالسلام " با جمعیت زنان مسلمان دیدم که به سفارت ایران آمدی و به صفای آب و آفتاب گفتی :" ما توان کار دیگر نداریم ، ولی تقاضا می کنیم افتخار تربیت کودکان شهدا را به ما واگذار کنید ."
تو را در "تگزاس" دیدم ، در قلب کفر که روزه می گرفتی و بهای یک وعده غذایت را به انقلاب اسلامی کمک می کردی .
تو را در " استانبول " و " آنکارا" دیدم که به جرم " حجاب اسلامی " از دبیرستان و دانشگاه اخراج شدی .
خواهر تو را در " میناب" دیدم در کپری محقر . عکس امام بود ، تابلویی مقوایی که بر آن این آیه قرآن به چشم می خورد :" ان حزب الله هم الغالبون " . در آن خانه کوچک تو چنین می گفتی : " پسر اولم شهید شده ، دوتای دیگر هم در جبهه دارم . بسیار خوشحالم ولی یک حاجت دیگر دارم . از خداوند می خواهم آن را زودتر عنایت کند . " پرسیدم از خدا چه می خواهی ؟ گفتی ":دو پسر دارم 16 ساله و 14 ساله ، نذر کرده ام که این دوتا هم عضو بسیج شوند و به جبهه بروند ، از خدا می خواهم در بسیج قبول شوند ".
خواهر ! آن روز فهمیدم که چرا فرشتگان در برابر آدم به سجده افتادند .
آن روز باورم آمد که 50 تن از یاران خاص امام عصر(عج) از بین زنان برخواهند خواست .
آن روز باورم آمد که تو کوثری " خیری کثیر و فراوان "
تو " هاجری " که اسماعیلت را به " منا"ی عشق فرستادی.
تو " رحیمه "ای همسر ایوب که در مصیبت های جانگداز ، صبر و استقامت از ایوب آموختی و رسم وفاداری و شوهر داری به بانوان گیتی نشان دادی .
تو "یوکابد"ی که از جان موسی پاسداری کردی و الهام و رهنمود الهی را دریافتی.
تو " حنانه "ای همسر عمران و مادر مریم که فرزند خویش را نذر راه خدا کرده ای.
خواهر ! تو را به یاد دارم د سیمای سمیه ، مادر عمار ، نخستین شهید زن و نخستین زن شهید در تاریخ اسلام .
خواهر گاه تورا در سیمای "فضه " به یاد می آورم که بیست سال با استمداد از قرآن مقصود خویش را بیان می کردی و با کلام خدا سخن می گفتی .
گاه تو را د چهره " حسینیه " به خاطر دارم که با دانش گسترده و مناظرات دلپذیرت در دفاع منطقی از ولایت علوی ، دوست و دشمن را به اعتراف وا داشتی .
گاه تو را در سیمای " ام ذر "به یاد دارم که همگام با " ابوذر " بر غارتگران بیت المال شوریدی و در ریگزار ربذه شوهرت را از دست دادی .
خواهر تو " زینبی " که به کوهها استقامت آموختی و در برابر گستاخی یزید از جان امام سجاد (ع) حفاظت کردی و با خطبه های افشاگرت پرونده جباران را در دنیا گشودی .
تو " طوعه"ای که در اوج بی پناهی ، در وقتی که همه مردان کوفه وحشت داشتند و دشمن در پی " مسلم " بود ، نماینده امام حسین (ع) را پناه دادی .
تو "مادر وهابی " که با سر پسرت به ارتش کفر و شرک یورش بردی و پسر و شوهرت را یکجا نثار راه فرزند پیامبر (ص) کردی .
خواهر فداکارم !
تو در قرآن ما " آمنه قطیبی " که همراه با دو برادر علیه فرعون مصر »، فاروق مزدور، خروشیدی و جام خوشگوار شهادت را سر کشیدی.
تو در عصر ما " آمنه بنت الهدایی " که همراه با برادرت " آیت الله صدر " جان در راه آرمان نهادی و در سلاخ خانه نظام بعثی صدام ، قربانی شدی.
تو هاجری که " روح الله " را به امت اسلامی ایران هدیه کردی .
خواهر ایثارگرم !
این نامه ، نه رنج نامه توست نه ستایش نامه ات ، بلکه اوراقی ناچیز از تاریخ ایمان و ایثار توست که برادرت در سنگری از مرزهای پاسداری از انقلاب و دفاع مقدس از اسلام ، می نویسد تا ارزشهای تاریخی تو را یاد آور شود و به تو هشدار دهد که : شیطانها می خواهند جامه عفت را از پیکرت بکنند و تو را به خوردن در خت ممنوع وادارند .
سرمایه پرستا می خواهند از تو دلال فروش اجناس بنجل و پرزرق و برقشان باشی و مصرفگر بی چون و چرای تولیداتشان.
گروهکها می خواهند تو ابزار کارشان باشی و دلال فروش روزنامه شان .
هوسبازان هرزه می خواهند تو صحنه آرای محافل کباب و شرابشان باشی و منشی آرام و ارزان و زیبای اداره شان .
ابر قدرتها می خواهند تو عروسک کوکی و ابزار جاسوسی آنها باشی ، استکبار می خواهد از تو دختری شایسته! بسازد اما شایساه برای عشرتکده های حیوانات دو پا و انسانهای مسخ شده و اگر در برابر آنان بایستی همچون دختران میانه و بانوان چهارمردان قم در جستجوی علم و ایمان باشی ، بی رحمانه بمباران می شوی .
خواهرم ! شرق و غرب هر دو به " جسم " تو می اندیشند و برای استثمار این پیکر ظریف نقشه می کشند ، یکی استثمار اقتصادی را مهمتر می دانند ، یکی استثمار جنسی را . ولی تو قبل از آنکه جسم باشی " روحی" و پیش از آنکه زن باشی " انسانی " و بیش از آنکه به زمین و زندگی وابسته باشی به آسمان و حیات جاودانه بسته ای .
تو در ایمان : خدیجه ای
در عصمت : فاطمه دختر محمد (ص)
در هجرت : فاطمه مادر علی (ع)
در بیعت : نسیبه دختر کعب
در حمایت از امامت : فاطمه و زینب (س)
در شهادت سمیه مادر عمار
در تربیت آمنه و نرگس
خواهر مهربانم !
حجاب را آگاهنه بپذیر و بدان که حجاب تو پرچم استقلال امت ماست و چتر مصونیت تو و تو پرچمدار این مقاومتی ، مقاومت در برابر شیطان هوس و شیطان بزرگ
دست نوشته های یک رزمنده در کوران دفاع مقدس در کتاب آینه ی دفاع مقدس

مقام معظم رهبری در لباس رزم و در جبهه های نبرد حق علیه باطل

بقیه تصاویر رو حتما ببینید خیلی زیباست . . .
ادامه مطلب
چند سال بود دوست داشتم ظهر عاشورا تفت باشم و نماز ظهر عاشورا رو در بین سیل جمعیت عزادار به جماعت بخونم، به طور اتفاقی با چند نفر از دوستام به تفت رفتیم و شاهد عزاداری هیئت های مذهبی شهرستان بودیم و نماز ظهر هم به جماعت به جا آوردیم. . . بین دو نماز به مهدی مؤذن که جوون ترین ذاکر اباعبدالله (ع) در اسلامیه هست می گفتم: یعنی اگه روز عاشورا هم بودیم امکان داشت که بتونیم در صف جماعت آقا اباعبدالله(ع) نماز بخونیم؟!. . . .
..

..
هیئت مسجد امام حسن (ع) که داشت وارد می شد می دونستم اکثر بچه های باشگاه توی این هیئت هستند، اونا رو دیم و بعد هیئت سرده آمد و بعد هم رفتیم حسینیه شوده بالا برای ناهار.
بعد هم آمدیم اسلامیه برای نخل برداری . . . تصاویر مربوط به نخل برداری و عزاداری عصر عاشورا رو از طریق سایت اسلامیه می توانید مشاهده نمائید.
ما رو هم دها کنید.!؟
ادامه مطلب
اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبا عَبْدِاللَّهِ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يَابْنَ رَسُولِ اللَّهِ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يَابْنَ اَميرِ الْمُؤْمِنينَ وَ ابْنَ سَيِّدِ الْوَصِيّينَ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يَابْنَ فاطِمَهَ سَيِّدَهِ نِسآءِ الْعالَمينَ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا ثارَ اللَّهِ وَ ابْنَثارِهِ وَ الْوِتْرَ الْمَوْتُورَ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ وَ عَلَى الْاَرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِنآئِكَ عَلَيْكُمْ مِنّی جَميعاً سَلامُ اللَّهِ اَ بَداً ما بَقيتُ وَ بَقِىَ اللَّيْلُ وَ النَّهارُ يا اَباعَبْدِاللَّهِ لَقَدْ عَظُمَتِ الرَّزِيَّهُُ وَ جَلَّتْ وَ عَظُمَتِ الْمُصيبَهُ بِكَ عَلَيْنا وَ عَلى جَميعِ اَهْلِ الْاِسْلامِ وَ جَلَّتْ وَ عَظُمَتْ مُصيبَتُكَ فِى السَّمواتِ عَلى جَميعِ اَهْلِ السَّمواتِ فَلَعَنَ اللَّهُ اُمَّهًٌ اَسَّسَتْ اَساسَ الظُّلْمِ وَ الْجَوْرِ عَلَيْكُمْ اَهْلَ الْبَيْتِ وَ لَعَنَاللَّهُ اُمَّهًً دَفَعَتْكُمْ عَنْ مَقامِكُمْ وَ اَزالَتْكُمْ عَنْ مَراتِبِكُمُ الَّتى رَتَّبَكُمُ اللَّهُ فيها وَ لَعَنَ اللَّهُ اُمَّةً قَتَلَتْكُمْ وَ لَعَنَ اللَّهُ الْمُمَهِّدينَ لَهُمْ بِالَّتمْكينِ مِنْ قِتالِكُمْ بَرِئْتُ اِلَى اللَّهِ وَ اِلَيْكُمْ مِنْهُمْ وَمِنْ اَشْياعِهِمْ وَ اَتْباعِهِمْ وَ اَو ْلِيآئِهِمْ يا اَبا عَبْدِاللَّهِ اِنّی سِلْمٌ لِمَنْ سالَمَكُمْ وَ حَرْبٌ لِمَنْ حارَبَكُمْ اِلى يَوْمِالْقِيمَه وَ لَعَنَ اللَّهُ آلَ زِيادٍ وَ الَ مَرْوانَ وَ لَعَنَ اللَّهُ بَنى اُمَيَّهَ قاطِبَهً وَ لَعَنَ اللَّهُ ابْنَ مَرْجانَه وَ لَعَنَ اللَّهُ عُمَرَ بْنَ سَعْدٍ وَ لَعَنَ اللَّهُ شِمْراً وَ لَعَنَاللَّهُ اُمَّهً اَسْرَجَتْ وَ اَ لْجَمَتْ وَ تَنَقَّبَتْ لِقِتالِكَ بِاَبی اَ نْتَ وَ اُمّى لَقَدْ عَظُمَ مُصابى بِكَ فَاَسْئَلُ اللَّهَ الَّذي اَكْرَمَ مَقامَكَ وَ اَكْرَمَنى بِكَ اَنْ يَرْزُقَنى طَلَبَ ثارِكَ مَعَ اِمامٍ مَنْصُورٍ مِنْ اَهْلِ بَيْتِ مُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ الِهِ اَ لّلهُمَّ اجْعَلْنى عِنْدَكَ وَجيهاً بِالْحُسَيْنِ عَلَيْهِ السَّلامُ فِى الدُّنْيا وَ الْآخِرَهِ يا اَبا عَبْدِاللَّهِ اِنّى اَتَقَرَّبُ اِلَى اللَّهِ وَ اِلى رَسُولِهِ وَ اِلى اَميرِ الْمُؤْمِنينَوَ اِلی فاطِمَهَ وَ اِلَى الْحَسَنِ وَ اِلَيْكَ بِمُوالاتِكَ وَ بِالْبَرآ ئَهِ مِمَّنْ اَسَّسَ اَساسَ ذلِكَ وَ بَنی عَلَيْهِ بُنْيانَهُ َو جَرى فى ظُلْمِهِ وَ جَوْرِهِ عَلَيْكُمْ وَ عَلى اَشْياعِكُمْ بَرِئْتُ اِلَى اللَّهِ وَ اِلَيْكُمْ مِنْهُمْ وَ اَتَقَرَّبُ اِلَى اللَّهِ ثُمَّ اِلَيْكُمْ بِمُوالاتِكُمْ وَ مُوالاهِ وَلِيِّكُمْ وَ بِالْبَرآ ئَهِ مِنْ اَعْدآئِكُمْ وَ النَّاصِبينَ لَكُمُ الْحَرْبَ وَ بِالْبَرآئَهِ مِنْ اَشْياعِهِمْ وَ اَتْباعِهِمْ اِنّی سِلْمٌ لِمَنْ سالَمَكُمْ وَ حَرْبٌ لِمَنْ حارَبَكُمْ وَ وَلِىٌّ لِمَنْ والاكُمْ وَ عَدُوٌّ لِمَنْ عاداكُمْ فَاَسْئَلُاللَّهَ الَّذي اَكْرَمَنى بِمَعْرِفَتِكُمْ وَ مَعْرِفَةِ اَو ْلِيآئِكُمْ وَ رَزَقَنِىَالْبَرآ ئَةَ مِنْ اَعْدآئِكُمْ، اَنْ يَجْعَلَنى مَعَكُمْ فِى الدُّنْيا وَ الْاخِرَهِ وَ اَنْ يُثَبِّتَ لى عِنْدَكُمْ قَدَمَصِدْقٍ فِى الدُّنْيا وَ الْاخِرَةِ وَ اَسْئَلُهُ اَنْ يُبَلِّغَنِى الْمَقامَ الَْمحْمُودَ لَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ وَ اَنْيَرْزُقَنى طَلَبَ ثارِكُمْ مَعَ اِمامٍ هُدًى ظاهِرٍ ناطِقٍ بِالْحَقِّ مِنْكُمْ وَ اَسْئَلُاللَّهَ بِحَقِّكُمْ وَ بِالشَّأْنِ الَّذي لَكُمْ عِنْدَهُ اَنْ يُعْطِيَنى بِمُصابی بِكُمْ اَفْضَلَما يُعْطی مُصاباً بِمُصيبَهِ مُصيبَهً ما اَعْظَمَها وَ اَعْظَمَ رَزِيَّتَها فِى الْاِسْلامِ وَفی جَميعِ السَّمواتِ وَ الْاَرْضِ اَ لّلهُمَّ اجْعَلْنى فى مَقامى هذا مِمَّنْ تَنالُهُ مِنْكَ صَلَواتٌ وَرَحْمَةٌ وَ مَغْفَِرهٌ اَ لّلهُمَّ اجْعَلْ مَحْياىَ مَحْيا مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ وَ مَماتى مَماتَ مُحَمَّدٍ وَالِ مُحَمَّدٍ اَ لّلهُمَّ اِنَّ هذا يَوْمٌ تَبَرَّكَتْ بِهِ بَنُو اُمَيَّهَ وَ ابْنُ اكِلَهِ الْاَكْبادِ اللَّعينُ ابْنُ اللَّعينِ عَلى لِسانِكَ وَ لِسانِ نَبِيِّكَ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ الِهِ فى كُلِّ مَوْطِنٍ وَ مَوْقِفٍ وَقَفَ فيهِ نَبِيُّكَ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ الِهِ اَللَّهُمَّ الْعَنْ اَبا سُفْيانَ وَ مُعاوِيَهَ وَ يَزيدَ بْنَ مُعاوِيَةَ عَلَيْهِمْ مِنْكَ اللَّعْنَهُ اَ بَدَ الْآبِدينَ وَ هذا يَوْمٌ فَرِحَتْ بِهِ الُ زِيادٍ وَ الُ مَرْوانَ بِقَتْلِهِمُ الْحُسَيْنَ صَلَواتُ اللَّهِ عَلَيْهِ اَ لّلهُمَّ فَضاعِفْ عَلَيْهِمُ اللَّعْنَ مِنْكَ وَ الْعَذابَ الْاَليمَ اَ لّلهُمَّ اِنّى اَتَقَرَّبُ اِلَيْكَ فی هذَا الْيَوْمِ وَ فى مَوْقِفى هذاوَ اَيَّامِ حَيوتى بِالْبَرآ ئَهِ مِنْهُمْ وَ اللَّعْنَةِ عَلَيْهِمْ وَ بِالْمُوالاتِ لِنَبِيِّكَ وَ الِ نَبِيِّكَ عَلَيْهِ وَ عَلَيْهِمُ السَّلامُ پس صد مرتبه: اَ لّلهُمّ الْعَنْ اَوَّلَ ظالِمٍ ظَلَمَ حَقَّ مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ وَ اخِرَ تابِعٍ لَهُ عَلی ذلِكَ اَ لّلهُمَّ الْعَنِ الْعِصابَهَ الَّتى جاهَدَتِ الْحُسَيْنَ وَ شايَعَتْ وَ بايَعَتْ وَ تابَعَتْ عَلی قَتْلِهِ اَ لّلهُمَّ الْعَنْهُمْ جَميعاً پس صد مرتبه مىگوئى: اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبا عَبْدِاللَّهِ وَ عَلَى الْاَرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفَنآئِكَ عَلَيْكَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ اَ بَداً ما بَقيتُ وَ بَقِىَ اللَّيْلُ وَالنَّهارُ وَ لا جَعَلَهُ اللَّهُ اخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِيارَتِكُمْ اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَ عَلی اَصْحابِ الْحُسَيْنِ پس مي گوئى: اَ لّلهُمَّ خُصّ اَ نْتَ اَوَّلَ ظالِمٍ بِاللَّعْنِ مِنّى وَ ابْدَأْ بِهِ أوَّلاً ثُمَّ الثَّانِىَ وَ الثَّالِثَ وَ الرّ ابِعَ اَ لّلهُمّ الْعَنْ يَزيدَ خامِساً وَ الْعَنْ عُبَيْدَاللَّهِ بْنِ زِيادٍ وَ ابْنَ مَرْجانَهَ وَ عُمَرَ بْنَ سَعْدٍ وَ شِمْراً وَ الَ اَبى سُفْيانَ وَ الَ زِيادٍ وَ الَ مَرْوانَ اِلى يَوْمِ الْقِيمَهِ پس به سجده مىروى ومىگوئى: اَ لّلهُمّ لَكَ الْحَمْدُ حَمْدَ الشَّاكِرينَ لَكَ عَلى مُصابِهِمْ اَ لْحَمْدُ ِللَّهِ عَلى عَظيمِ رَزِيَّتى اَ لّلهُمَّ ارْزُقْنى شَفاعَهَ الْحُسَيْنِ يَوْمَ الْوُرُودِ وَثَبِّتْ لى قَدَمَ صِدْقٍ عِنْدَكَ مَعَ الْحُسَيْنِ وَاَصْحابِ الْحُسَيْنِ الَّذينَ بَذَلُو مُهَجَهُمْ دُونَ الْحُسَيْنِ عَلَيْهِ السَّلامُ.
آثار و بركات تربت پاك سيد الشهداء(عليه السلام)
سخنى پيرامون تربت سيدالشهدا (ع)
سجده بر خاك تو شايسته بود وقت نماز اى كه از خون جبينت به جبين آب وضوست
فضيلت و آثار و بركاتى كه براى تربت حسينى است ، براى هيچ تربتى و قطعه اى از قطعات زمين نيست . خاك كربلا قطعه اى از بهشت است كه خداوند قادر متعال به واسطه قدردانى از يك فداكار در راه دين كه تمام هستى خود را فدا كرده ، در آن خاك، بركت و فضيلت و شفا قرار داده است .
كربلايش قطعه اى از جنت است
باب نور و باب لطف و رحمت است
اما در اينكه چرا تنها اين خاك داراى چنين ويژگيها و آثار و بركات است؟ بايد گفت : هر چيزى كه در اين عالم ، شرافت ظاهرى و يا معنوى پيدا مى كند، يا به خاطر انتساب آن به خداوند سبحان و شرافت ذاتى است، و يا به خاطر وقوع امر خارق العاده و مهمى است كه به آن شرافت و بركت داده است .
در تربت كربلاى سيدالشهدا (ع) هر دو امر محقق شده است ، زيرا خاك كربلا بنا بر رواياتى ، هم شرافت ذاتى و خدا دادى ، و هم امر عظيم و واقعه اى مهم در آنجا واقع گرديده كه آن شهادت حسين بن على (ع) و ياران وفادارش مى باشد ، لذا داراى فضيلت و آثارى خاص است .
آمده است كه چون بر قبر امام حسين (ع) آب بستند، پس از چهل روز آب فرو نشست و اثر قبر محو گرديد، يكى از اعراب بنى اسد آمد و از خاك قبضه قبضه برداشت و بوييد تا بر قبر حسين رسيد، و چون او را مى بوسيد گريه مى كرد و مى گفت : پدر و مادرم به فدايت ، چه اندازه خوشبويى كه قبر و تربت تو چنين خوشبو است ، سپس شروع كرد به سرودن :
خواهند نهان سازند قبرش ز حبيبش
خوشبويى خاك قبر گرديده دليلش
آرى خاك مزار حسين (ع) سرمه چشم عاشقان و شيفتگانش بوده و ايشان را مجنون وار به سوى خود مى كشاند.
از آنجايى كه هدف اين كتاب بر شمردن آثار و بركات سيدالشهدا (ع) است ، از تفصيل در مطلب پرهيز كرده و علاقه مندان به اين مقوله را به كتابهاى مربوط ارجاع مى دهد .
و اما آثار و بركاتى كه مى توان براى تربت پاك حسينى برشمرد عبارتنداز:
1- تأثير تماس اعضاى بدن با تربت
يكى از آثار و بركات تربت سيدالشهدا (ع) اين است كه متبرك نمودن بدن و صورت با آن تربت شريف تأثير معنوى زيادى بر انسان خواهد گذاشت ، از اين رو از بعضى بزرگان دين و امامان معصوم نقل شده كه بعد از نماز ، بدن و صورت خويش را با مهر كربلا متبرك مى كنند. و نيز دستور داده اند كه قبل از خوردن تربت جهت شفا گرفتن، آن را بوسيده و با اعضاى بدن تماس داده شود.
امام صادق (ع) فرمود: «خداوند متعال تربت جدم حسين (ع) را شفاى هر درد، و ايمنى از هر خوفى قرار داده است؛ پس هرگاه يكى از شما خواست از آن خاك تناول كند، ببوسد و آن را به چشم گذارد و بر ساير اعضاى بدنش تماس دهد...» 1
2- سجده بر تربت
يكى ديگر از بركات و آثار خاك مزار امام حسين (ع) اين است كه سجده بر آن تربت پاك حجابهاى ظلمانى را كنار زده و در توجه حق تعالى به نمازگزار مؤثر است . امام صادق (ع) در اين باره مى فرمايد: «همانا سجود بر تربت حسين (ع) حجابهاى هفتگانه را پاره مى كند»2
لازم به ذكر است كه مراد از «حجاب» در كتاب و سنت ، همان حجابهايى است كه بين بنده و خالق حايل شده و او را از شهود خداوند محجوب مى سازد كه در مرحله اول، حجابهاى ظلمانى و در مرحله دوم ، حجابهاى نورانى بر طرف مى شود اما مراد از حجابهاى هفتگانه ، ظاهراً حجابهاى ظلمانى است . سجده بر تربت حضرت سيدالشهدا(ع) اين خاصيت را دارد كه در صورت معرفت به حق حضرت و ولايت او، حجابها را دريده و راهگشاى وصول به كمالات انسانى باشد.
سجده بر خاك سركوى تو آرند خلايق
جان فداى تو كه هم قبله و هم قبله نمايى
و اما در خصوص اينكه در ميان شيعه معمول است از خاك مقدس كربلا يعنى تربت كنار قبر سيدالشهدا (ع) خاك برداشته و با آن مهر درست كرده و غالباً در نماز، به آن سجده مى كنند بدين خاطر است كه از خاك زمين بوده و به تمامى خاكها مى توان سجده كرد، و از طرفى خاك كربلا به لحاظ شهادت امام حسين (ع) و ياران باوفايش شرافت پيدا كرده است ، به طورى كه اهل بيت (ع) نيز به ما فرموده اند در هر نمازى كه سجده بر تربت كربلا باشد خداوند آن نماز را به خاطر آن حضرت قبول مى كند. چنانكه حضرت صادق (ع) از خاك كربلا درون كيسه اى ريخته و در سجاده همراه داشت، در هنگام نماز آن كيسه را باز مى كرد و بر آن سجده مى نمود.
3- شفا يافتن
از جمله آثار و بركات قطعى تربت پاك سيدالشهدا (ع) شفا بودن آن براى دردهاو آلام انسان است . رواياتى كه دلالت بر اين امر دارند به سه دسته تقسيم مى شوند:
دسته اول : رواياتى است كه شفا بودن را براى تربتى كه از خود قبر شريف برداشته شود مخصوص كرده است ، چنانكه امام صادق (ع) فرمود: «به درستى كه نزد سر حسين (ع) تربت سرخى است كه شفاى هر دردى غير از مرگ مى باشد» 3
دسته دوم : رواياتى است كه با تعبيرات مختلف توسعه اى از بيست ذراع تا پنج فرسخ و يا ده ميل را براى آن قائل است . چنانكه امام صادق (ع) فرمود: «حريم مزار حسين (ع) پنج فرسخ از چهار جانب قبر است »4
دسته سوم : رواياتى است كه به طور مطلق جنبه شفا بودن تربت را مطرح نموده اند . چنانكه امام صادق (ع) فرمود: «خاك مزار امام حسين (ع) براى هر دردى شفاست». 5
تا شفا بخشد روان و جسم هر بيمار را
در حريم وصل خود خاك شفا دارد حسين
و نيز امام رضا (ع) فرمود: «خوردن گل، مانند خوردن مردار و خون و گوشت خوك، حرام است مگر گل مزار حسين (ع) ، بدرستى كه در آن شفاى هر درد و امنيت از هر ترسى است» 6
حكايت: عالم زاهد پرهيزگار حجةالاسلام و المسلمين مرحوم آقاى حاج شيخ محمد حسن عالم نجف آبادى قدس سره نقل فرمودند: «من در زمان مرجعيت مرحوم آية الله آخوندى خراسانى (ره) كه در نجف اشرف مشغول تحصيل بودم مريض شدم و اين بيمارى مدتى طول كشيد و پرستارى مرا بعضى از طلاب در همان حجره مدرسه بر عهده داشتند . پس از چندى بيمارى من به قدرى شديد شد كه اطبا از شفا يافتنم مأيوس شدند و ديگر براى معالجه ام نيامدند، و من در حال تب شديد گاهى بيهوش مى شدم و گاهى به هوش مى آمدم.
يكى از رفقا كه مرا پرستارى مى كرد شنيده بود كه عالم زاهد مرحوم آية الله آقاى حاج على محمد نجف آبادى قدس سره مقدارى از تربت اصلى حضرت سيدالشهدا (ع) را دارد. او به منزل معظم له رفته و از وى خواسته بود كه قدرى از آن تربت را بدهد كه به من بخورانند تا شفا يابم. ايشان فرموده بود : من به قدر يك عدس تربت دارم و آن را گذاشته ام كه بعد از مرگم در كفنم بگذارند . آن آقا ناراحت شده و گفته بود : حالا كه ما از همه جا مأيوس شده و به شما پناه آورده ايم شما هم از دادن تربت خوددارى مى كنيد؟ اين بيمار در حال احتضار است و مى ميرد.
مرحوم آية الله آقاى حاج على محمد، دلش به حال بيمار سوخته و قدرى از آن تربت كه از جان خودش عزيزترش مى داشت به آن شخص داده بود . تربت را با آب مخصوصى كه وارد شده در آب حل كرده و به حلق من ريخته بودند . من كه در حال بيهوشى به سر مى بردم ، ناگهان چشمان خود را باز كرده و ديدم رفقا اطراف بسترم نشسته اند ، خوب دقيق شدم و آنان را شناختم و قصه تربت را كه به حلقم ريخته بودند برايم شرح دادند.
كم كم در خود احساس نيرو و نشاط كردم و حركتى به خود داده نشستم ، ديدم نشاط بيشترى دارم برخاستم و ايستادم ، و چون يقين كردم كه به بركت ترتبت مقدس امام حسين (ع) شفا يافتم حال خوشى پيدا كردم و به رفقا گفتم : از شما خواهش مى كنم كه از حجره بيرون برويد، چون مى خواهم زيارت عاشورا را بخوانم رفقا از حجره بيرون رفتند و من درب حجره را بستم و بدون احساس ضعف با آن حال خوشى كه قابل و صف كردن نيست مشغول خواندن زيارت حضرت سيدالشهدا (ع) شدم » 7
آرى ، شفاى بيماران به وسيله تربت آن حضرت يكى از بركاتى است كه خداوند متعال در عوض شهادت امام حسين (ع) به وى عطا فرموده است .
تربتت راز شفاى همه درد است حسين
تن و جان را نبود مثل تو آگاه طبيب
4- تأثير كام برداشتن اطفال با تربت
كام برداشتن اطفال با تربت امام حسين (ع) موجب ايمنى كودك مى شود چنانكه امام صادق (ع) فرمود: «كام فرزندانتان را با تربت حسين (ع) باز كنيد كه آن امان است » 8
5- تأثير تربت حسين ، همراه جنازه
صاحب كتاب «مدارك الاحكام» مى نويسد: در زمان حضرت صادق (ع) زن زاينه اى بود، بچه هايى كه از زنا بدنيا مى آورد در تنور مى انداخت و مى سوزانيد. وقتى كه مرد، پس از غسل و كفن او را به خاك سپردند ، اما زمين جنازه اش را بيرون انداخت .جاى ديگر او را دفن كردند باز زمين او را نپذيرفت تا سه مرتبه ، آنگاه مادرش به امام صادق (ع) متمسك شد: اى پسر پيغمبر به فريادم برس.
فرمود: كارش چه بود ؟ عرض كردند زنا و سوزاندن بچه هاى حرامزاده . فرمود: هيچ مخلوقى حق ندارد مخلوقى را بسوزاند، سوزاندن به آتش مخصوص خالق است عرض كرد حالا چه كنم؟ فرمود: مقدارى از تربت حسين (ع) با او در قبر بگذاريد . تربت حسين (ع) امان است . همراهش گذاشتند زمين او را پذيرفت.
در توقيع مبارك حضرت حجة بن الحسن (عج) نيز اذن داده شده است . يكى از شيعيان به حضرت (در زمان غيبت صغرى توسط نايب خاص حضرت ) مى نويسد: آيا جايز است ما تربت حسين (ع) را با ميت در قبر بگذاريم ، يا با تربت حسين روى كفن بنويسيم؟
حضرت در پاسخ مرقوم مى فرمايند: هر دو كار پسنديده است . البته بايد رعايت احترام تربت بشود . مهر يا تربت، مقابل يا زير صورت ميت باشد ، بلكه به بركت خاك قبر حسين (ع) قبر ميت محل امنى از هر بلا و آفت و عذابى گردد 9
6- تسبيح تربت
از حضرت صاحب الزمان (عج) روايت شده كه فرمود: «هر كس تسبيح تربت امام حسين (ع) را در دست گيرد و ذكر را فراموش كند، ثواب ذكر براى او نوشته مى شود». 10
و امام صادق فرمود: «يك ذكر يا استغفار كه با تسبيح تربت حسين (ع) گفته شود برابر است با هفتاد ذكر كه با چيز ديگر گفته شود»11
-----------------------------------------------------------------------------------------
پى نوشتها:
74 وسائل الشيعه , شيخ حر عاملى , ج 4 ص 1033
2- كافى , مرحوم كلينى , ج 4 ص 588
3- كامل الزيارات , ابن قولويه , ص 272
4- مكارم الاخلاق , طبرسى , ج 1 ص 360
5- كافى , مرحوم كلينى , ج 1 ص 360
6- تهذيب الاحكام , شيخ طوسى , ج 6 ص 74
7- نقل از كتاب سيد الشهدا آيت الله شهيد دستغيب , ص 166
8- وسائل الشيعه , شيخ حر عاملى , ج 4 ص 1033
9- وسائل الشيعه , شيخ حر عاملى , ج 4 ص 1033
10- بحارالانوار , علامه مجلسى , ج 44 ص 280
11- نقل از كتاب درسى كه حسين (ع ) به ما آموخت شهيد هاشمى نژاد, ص 451
_7dag.jpg)
_bwue.jpg)





























